هرارزدهلغتنامه دهخداهرارزده .[ هَُ زَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) شتری که مبتلا باشد به عروض طاولها در میان پوست و گوشت . || شتر گرفتار اسهال . (ناظم الاطباء). رجوع به هرار شود.
shockedدیکشنری انگلیسی به فارسیبهت زده، تکان دادن، ترساندن، توده کردن، تکان سخت خوردن، دچار هراس سخت شدن، هول و هراس پیدا کردن
panicدیکشنری انگلیسی به فارسیوحشت، هراس، دهشت، اضطراب و ترس ناگهانی، وحشت زده کردن، در بیم و هراس انداختن
رمیدهلغتنامه دهخدارمیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف / نف ) رم زده . رم خورده . رم دیده . رم کرده . (آنندراج ). ترسیده . هراس دیده . متوحش . دورشده از وحشت و کراهت : از ما رها شدی دگری
رعبدیکشنری عربی به فارسیدهشت , ترس , خوف , وحشت , مورمور , بيزاري , اضطراب و ترس ناگهاني , هراس , وحشت زده کردن , در بيم و هراس انداختن