هراتلغتنامه دهخداهرات . [ هََ ] (اِخ ) دهی است به پارس . (منتهی الارب ). از توابع یزد محسوب میشود. حد شمالی آن رباطات ، شرقی شهربابک ، جنوبی خاک نیریز و غربی بوانات فارس است . م
هراتلغتنامه دهخداهرات . [ هََ ] (اِخ ) شهری است به خراسان . (منتهی الارب ). هرات از اقلیم چهارم است . طولش از جزایرخالدات «صدک » و عرض از خط استوا «لدک ». آن را امیری ، هرات نام
هراتلغتنامه دهخداهرات . [ هََ رْ را ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ). هرت . هروت . هریت . (اقرب الموارد).
حراتلغتنامه دهخداحرات . [ ح ُرْ را ] (ع ص ، اِ) ج ِ حُرّة. (اقرب الموارد) : سیده ٔ والده ٔ سلطان مسعود و عمات وی با همگی اهل حرم و حرات از قلعه بزیر آمدند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص
هرات رودلغتنامه دهخداهرات رود. [ هََ ] (اِخ ) در حبیب السیر نام هری رود همه جا به همین صورت ضبط شده است . رجوع به هری رود شود.
هرات مروستلغتنامه دهخداهرات مروست . [ هََ ت ِ م َ وَ ] (اِخ )یکی از دهستان های چهارگانه ٔ بخش شهربابک شهرستان یزد که از شمال به کویر لوت و ابرقو و ارتفاعات چاه شیخ ، از جنوب به دهستان
هرات برلغتنامه دهخداهرات بر. [ هََ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوشیان شهرستان رودسر که در 27 هزار و پانصدگزی جنوب خاوری رودسر و پنج هزارگزی چابکسر واقعشده و جلگه ای معتدل و مرطو
هرات رودلغتنامه دهخداهرات رود. [ هََ ] (اِخ ) در حبیب السیر نام هری رود همه جا به همین صورت ضبط شده است . رجوع به هری رود شود.
هرات مروستلغتنامه دهخداهرات مروست . [ هََ ت ِ م َ وَ ] (اِخ )یکی از دهستان های چهارگانه ٔ بخش شهربابک شهرستان یزد که از شمال به کویر لوت و ابرقو و ارتفاعات چاه شیخ ، از جنوب به دهستان
هرات برلغتنامه دهخداهرات بر. [ هََ ب َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوشیان شهرستان رودسر که در 27 هزار و پانصدگزی جنوب خاوری رودسر و پنج هزارگزی چابکسر واقعشده و جلگه ای معتدل و مرطو