هرآنیدلغتنامه دهخداهرآنید. [ هََ ] (اِ) حقیقت و چگونگی . (برهان ). برساخته ٔ دساتیر است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فرهنگ دساتیر ص 274 شود.
هرآیندلغتنامه دهخداهرآیند. [ هََ ی َ ] (اِ) حقیقت و ماهیت . (آنندراج از دساتیر). برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . رجوع به هرآنید شود.
هراسیدهلغتنامه دهخداهراسیده . [ هََ دَ / دِ ] (ن مف ) ترسیده . بیمناک . (یادداشت به خط مؤلف ).- هراسیده دل ؛ آنکه دلش نگران و ترسان است . به دل ترسان : که تا پیل گردد هراسیده دل
هراسیدنلغتنامه دهخداهراسیدن . [ هََ دَ ] (مص ) ترسیدن . بیم داشتن . هراس داشتن . بشکوهیدن . (یادداشت به خط مؤلف ). ترسیدن و واهمه کردن باشد. (برهان ) : کز بیم ناوک تو به مغرب به ر
هراشیدنلغتنامه دهخداهراشیدن . [ هََ دَ ] (مص ) شکوفه افتادن کسی را. قی کردن . استفراغ کردن . (یادداشت به خط مؤلف ). رجوع به هراش شود.