هذیان گفتنلغتنامه دهخداهذیان گفتن . [ هََ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) بیهوده گفتن در هنگام بیماری . (یادداشت به خط مؤلف ) : گفتی آن را به خواب دیده ستم یا کسی گفت پیش من هذیان . فرخی .آنکه
هذیانگویش اصفهانی تکیه ای: hedyun طاری: hazyun طامه ای: hazyun طرقی: hadiyun کشه ای: hedyun نطنزی: haziyun
hallucinatesدیکشنری انگلیسی به فارسیهذیان می کند، هذیان گفتن، حالت هذیانی پیدا کردن، هذیانی شدن، اشتباه کردن، گرفتار اوهام و خیالات شدن
پریشان گفتنلغتنامه دهخداپریشان گفتن . [ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) هذیان گفتن . هجر. یاوه گفتن . بیهوده گفتن . یافه سرائی کردن . پراکنده گفتن . باطل گفتن : گفت چندان مبالغه در وصف ایشان
چرند گفتنلغتنامه دهخداچرند گفتن . [ چ َ رَ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) یاوه گفتن . چرند و پرند گفتن . پرت و پلا گفتن . حرف مفت زدن .هذیان گفتن . سخن بیهوده گفتن . چرت و پرت گفتن . رجوع به «
ترت و پرت گفتنلغتنامه دهخداترت و پرت گفتن . [ ت َ ت ُ پ َ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) هذیان گفتن . پرت و پلا گفتن . بیهوده گفتن در اثر بیماری یا مستی یا جنون . پراکنده گفتن . (یادداشت بخط مرحوم