هذفلغتنامه دهخداهذف . [ هََ ذِ ] (ع ص ) مرد شتاب رو چابک . (منتهی الارب ). سریع حاد. (اقرب الموارد).
حذففرهنگ مترادف و متضاد۱. الغا، فسخ، فک، محذوف، نقض ۲. ازقلم انداختن، افکندن، انداختن، خطزدن، ساقط کردن
شتابرولغتنامه دهخداشتابرو. [ ش ِ رَ ] (نف مرکب ) شتاب رونده . که شتابد. که شتابنده باشد. که تعجیل کند. || تیزگام سبکپای . تندرو. (از ناظم الاطباء). أفوف . خُذروف . خَفَیدَد. دُلا
چابکلغتنامه دهخداچابک . [ ب ُ ] (ص ) چست و چالاک . فرز. تند. سبک . زرنگ . زبر و زرنگ . ظریف . رعنا. قبراق . زود. قچاق . چابوک . چاپوک . چپوک (دهات تربت حیدریه ): جلیت ؛ مرد چابک