هذلغتنامه دهخداهذ. [ هََ ذذ ] (ع مص ) سبک بریدن . (منتهی الارب ). تند بریدن . (اقرب الموارد). || شتاب خواندن مکتوب را ویقال : یهذ القرآن و الحدیث ؛ ای یرده . (منتهی الارب ).شت
هذلغتنامه دهخداهذ. [ هَِ ذذ ] (ع ص ) بسیار برنده و عاصم آن را به ضم اول ضبط کرده است . (اقرب الموارد).
حظدیکشنری عربی به فارسیقلا ب لنگر , زمين گير , انتهاي دم نهنگ , يکنوع ماهي پهن , داراي دو انتهاي نوک تيز , اصابت اتفاق , اتفاق , طالع , شانس , بخت , اقبال , خوشبختي
هذیانگویش اصفهانی تکیه ای: hedyun طاری: hazyun طامه ای: hazyun طرقی: hadiyun کشه ای: hedyun نطنزی: haziyun
هذياندیکشنری عربی به فارسیديوانه شدن , جار و جنجال راه انداختن , با بيحوصلگي حرف زدن , ديوانگي , غوغا
هذارلغتنامه دهخداهذار. [ هََذْ ذا ] (ع ص ) مرد بسیارسخن و بیهوده گوی . (منتهی الارب ). هذیان گوی . (اقرب الموارد). رجوع به هَذر شود.
هذءلغتنامه دهخداهذء. [ هََ ذْءْ ] (ع مص )زود بریدن چیزی را، زودتر از هَذّ. || هلاک گردانیدن عدو را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || سخن مکروه شنوانیدن کسی را. (منتهی الارب ).
