رافعلغتنامه دهخدارافع. [ ف ِ] (اِخ ) ابوالبهی رافع. غلام سعیدبن عاصک بود و از طرف وی بحضرت رسول هدیه شد و بیدرنگ آزاد گردید. ابن حجر در الاصابة ج 2 قسم اول بسلسله ٔ اسناد از او
دادهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ه، رایگان، ارزان، ناقابل، دادنی، بخشیدنی اعطاشده، اهداشده، هدیهشده، اعطایی، اهدایی، واگذاری، واگذارشده، وقف، وقفشده، مبذول، مرحمتی مجاز نذ
هدیتلغتنامه دهخداهدیت . [ هََ دی ی َ ] (ع اِ) هدیه . پیشکشی . تقدیمی .آنچه به دوستی فرستند در شادی و تهنیت : نظری به دوستان کن که هزار بار از آن به که تحیتی نویسی و هدیتی فرستی
لختیلغتنامه دهخدالختی . [ ل َ ] (ق ) (از: لخت + «ی » نکره ) یک لخت . مقداری . اندازه ای . قدری . کمی . پاره ای . بخشی . بعضی . جزئی . قطعه ای . اندکی . مبلغی : با خردمند بی وفا