هدنةلغتنامه دهخداهدنة. [ هَُ ن َ ] (ع اِ) تن آسانی . (منتهی الارب ). || آرامش . آرام گرفتن . (مصادر اللغة زوزنی ). سکون . (اقرب الموارد). || آشتی و صلح . (منتهی الارب ). مقابل ن
هَدَاهُمُفرهنگ واژگان قرآنآنان را هدايت کرد(حرف ميم به دليل تقارنش با حرف ساکن و تشديد دار کلمه بعد حرکت گرفته است.از ماده هاد ، يهود است به معناي بازگشتن است )
دخنلغتنامه دهخدادخن . [ دَ خ َ ] (ع اِ) دود. || تیرگی : و هدنة علی دخن ؛ ای سکون لعلة لایصلح . || کینه . || بدخلقی . || جوهر شمشیر. || تغییر عقل و دین . || تغییر حسب . (منتهی ا