هدف بزرگ و مهیج و بیباکانهbig-hairy-audacious goalواژههای مصوب فرهنگستانهدفی بلندمدت و چالشبرانگیز که چشمانداز خواستار تحقق آن است اختـ . هدف ب.م.ب. BHAG
هدفدیکشنری عربی به فارسیدانستن , فرض کردن , ارزيابي کردن , شمردن , رسيدن , ناءل شدن(به) , به نتيجه رسيدن , قراول رفتن , قصد داشتن , هدف گيري کردن , نشانه گرفتن() حدس , گمان , جهت , ميد
هدففرهنگ مترادف و متضاد۱. آماج، تیرخور، نشان، نشانه ۲. غایت، غرض، قصد، مقصد، مقصود، منظور ۳. آرمان، مرام، منوی، نصبالعین
بلندهمتفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهکسی که قصد و نیت عالی و نیکو دارد؛ کسی که هدف بزرگ و عالی دارد؛ دارای همت بلند.
شرکتگانconsortiumواژههای مصوب فرهنگستانگروهی از افراد یا شرکتها یا سازمانها یا بانکها یا حتی دولتها که برای انجام یک فعالیت بزرگ و پرخطر اقتصادی و دستیابی به یک هدف مشخص تشکیل میشود
تلکلغتنامه دهخداتلک . [ ت َ ل َ ] (اِ) کسی را گویند که سبلتش گنده و پر باشد و در جایی دیگر سبلت برکنده نوشته بودندبه فتح بای ابجد و کاف ، اﷲ اعلم . (برهان ). کسی که سبلتش بزرگ
گاندیلغتنامه دهخداگاندی . (اِخ ) پیشوای هندوان و موجد استقلال هندوستان .موهندس کرم چند گاندی روزدوم اکتوبر 1869 م . در شهر پور بندر که یکی از توابع کاتیاوار واقع در ایالت غربی هن