29 مدخل
بیننده
به طور موقت
متقابل، بهم پیچیدگی، درهم کشبک کردن
متصل کردن، درهم کشبک کردن
intertwistingly
متخصص داخلی، متخصص داروهای درونی، پزشک امراض داخلی