inauguratedدیکشنری انگلیسی به فارسیافتتاح شد، گشودن، افتتاح کردن، بر پا کردن، براه انداختن، دایر کردن، اغاز کردن
inauguratesدیکشنری انگلیسی به فارسیافتتاح می شود، گشودن، افتتاح کردن، بر پا کردن، براه انداختن، دایر کردن، اغاز کردن
inaugurateدیکشنری انگلیسی به فارسیافتتاح شد، گشودن، افتتاح کردن، بر پا کردن، براه انداختن، دایر کردن، اغاز کردن
inauguratingدیکشنری انگلیسی به فارسیافتتاح، گشودن، افتتاح کردن، بر پا کردن، براه انداختن، دایر کردن، اغاز کردن