حدثةلغتنامه دهخداحدثة. [ ح َ دَ ث َ ] (اِخ ) وادیی است که جانب سفلای آن از قبیله ٔ کنانه و بقیه از هذیل است . (معجم البلدان ).
هَدَاهُمُفرهنگ واژگان قرآنآنان را هدايت کرد(حرف ميم به دليل تقارنش با حرف ساکن و تشديد دار کلمه بعد حرکت گرفته است.از ماده هاد ، يهود است به معناي بازگشتن است )
هدبةلغتنامه دهخداهدبة. [ هَُ ب َ ] (اِخ ) ابن خشرم بن کوز از بنی عامربن ثعلبه بود از قضاعة. شاعری فصیح ، مرتجل ، راوی و از مردم بادیه ٔ حجاز بود. مردی از بنی رقاش را به نام زیاد
insideدیکشنری انگلیسی به فارسیداخل، تو، باطن، اعضای داخلی، درون، بطن هر چیزی، نزدیک بمرکز، قسمت داخلی، داخل و یا توی چیزی
استرلغتنامه دهخدااستر. [ اِ ت ِ ] (اِخ ) استیر. مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: استر یا هدّسه لفظ اوّل فارسی و بمعنی ستاره میباشد و لفظ دوم عبرانی و بمعنی درخت است و هر دو اسم دختر ا
هدسلغتنامه دهخداهدس . [ هََ دَ ] (ع اِ) درخت آس . (منتهی الارب ). مورد. (یادداشت به خط مؤلف ). نام درخت آس در نزدمردم یمن . واحد آن را هدسة گویند. (اقرب الموارد).
یائیرلغتنامه دهخدایائیر. [ ] (اِخ ) پدر استار یا استور یا اسنور مادر بهمن پسر اسفندیار است . (مجمل التواریخ والقصص ص 30 و حاشیه ٔ آن از تاریخ طبری ص 688). و در تاریخ ایران باستان
خشایارشالغتنامه دهخداخشایارشا. [ خ َ ] (اِخ ) خشایارشا پسر داریوش کبیر پادشاه ایران است مادر او آتس سا دختر کوروش بزرگ بود و در سن 35 سالگی بتخت نشست . (486 ق .م .). چون خشایارشا بت
هدبةلغتنامه دهخداهدبة. [ هَُ ب َ ] (اِخ ) ابن خشرم بن کوز از بنی عامربن ثعلبه بود از قضاعة. شاعری فصیح ، مرتجل ، راوی و از مردم بادیه ٔ حجاز بود. مردی از بنی رقاش را به نام زیاد