investingدیکشنری انگلیسی به فارسیسرمایه گذاری، سرمایه گذاری کردن، گذاردن، نهادن، خریدن، خرید کردن، اعطاء کردن، سرمایه گذاردن
investدیکشنری انگلیسی به فارسیسرمایه گذاری، سرمایه گذاری کردن، گذاردن، نهادن، خریدن، خرید کردن، اعطاء کردن، سرمایه گذاردن
بتیارهلغتنامه دهخدابتیاره . [ ب ِ رَ / رَ ] (اِ) هرچیز که مردمان آن را دشمن دارند و هر صورتی که در نظرها زشت و قبیح نماید. (برهان قاطع). هر چیز ترسناک که زشت و دلیر بر کس نماید. م
پتیارهلغتنامه دهخداپتیاره . [ پ َت ْ رَ / رِ ] (اِ) در پهلوی پتیارَک بمعنی مخالفت و بغضاء و ستیز و خصوصاً مخلوقات اهریمنی که برای تباه کردن آفریدگان اهورمزدا پدید آمده اند و اصل ا