هدایت میانیmidcourse guidanceواژههای مصوب فرهنگستاننوعی هدایت در فاصلۀ بین مرحلۀ شتابگیری و مرحلۀ پایانی هدایت موشک
هدایت پایانیterminal guidanceواژههای مصوب فرهنگستاننوعی هدایت که در فاصلۀ بین هدایت میانی و مرحلۀ نزدیک شدن موشک به هدف قرار دارد
مدیریت بخش خصوصیprivate sector managementواژههای مصوب فرهنگستانهدایت و پایش کارکنان، بهویژه کارکنان جزء و ردههای میانی، با تأکید بر حفظ و رعایت معیارهای شرکت
هاضمهلغتنامه دهخداهاضمه . [ ض ِ م َ ] (ع ص ) مؤنث هاضم . هضم کننده ٔ طعام . گوارنده . || (اِ) یکی از هشت خادم نفس نباتی است که غذا را می پزد : نشان هاضمه طباخ و نام دافعه کناس ک
رشتهلغتنامه دهخدارشته . [ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) ریسمان . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ) (برهان ). ریسمان و حبل و رسن . (ناظم الاطباء). تار ابریشمی یا پنبه ای . (از
مانیلغتنامه دهخدامانی . (اِخ ) نام نقاشی بوده مشهوردر زمان اردشیر و بعضی گویند در زمان بهرام شاه بودو بعد از عیسی علیه السلام ظاهر شد و دعوی پیغمبری کرد، و بهرام شاه بن هرمز شاه