هاشمیلغتنامه دهخداهاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) از سادات قم و محرر محکمه ٔ شرع بود. آذر بیگدلی در ردیف شعرای قم نام وی را آورده است و می نویسد: «از سادات آن دیار و به شیوه ٔ زهد و تقوی
هاشمیلغتنامه دهخداهاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) عباس بن محمدعلی بن عبداﷲبن عباس ، مکنی به ابوالفضل . برادر سفاح و منصور خلیفه ٔ عباسی است . منصور، ولایت دمشق و همه شهرهای شام را به او و
هدمةلغتنامه دهخداهدمة. [ هََ دِ م َ ] (ع ص ) ناقه ٔ سخت آزمند گشن . ج ، هُدامی ̍، هِدَمَة. (منتهی الارب ).