هثلغتنامه دهخداهث . [ هََ ث ث ] (ع مص ) دروغ گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || هث چیزی ؛ درآمیختن برخی از آن به برخی دیگر. (از معجم متن اللغة).
حثدیکشنری عربی به فارسینصحيت , تشويق , گالوانيزه کردن , قياس , قياس کل از جزء , استنتاج , القاء , ايراد , ذکر , پيش سخن , مقدمه , استقراء , نفس نفس زدن , تند نفس کشيدن , دم کشيدن , ضر
هثملغتنامه دهخداهثم . [ هَُ ث ُ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ فروریخته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
هثاثلغتنامه دهخداهثاث . [ هََ ث ْ ثا ] (ع ص ) دروغگوی . (منتهی الارب ). بسیار دروغگوی . (ناظم الاطباء). کذاب . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). هثهاث .
هثرمةلغتنامه دهخداهثرمة. [ هََ رَ م َ ] (ع مص ) سخن بسیار گفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بسیاری سخن . کثرت کلام .(ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). این کلمه مقلوب هثمرة و
هثملغتنامه دهخداهثم .[ هََ ] (ع مص ) کوفتن چیزی را چنانکه ساییده شود. (منتهی الارب ): هثم چیزی ؛ کوفتن آن را تا نرم و ساییده گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن
هثمرةلغتنامه دهخداهثمرة. [ هََ م َ رَ ] (ع مص ) بسیار سخن گفتن . هتمرة. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ).این کلمه مقلوب هثرمة میباشد. رجوع به هثرمة شود.
هثملغتنامه دهخداهثم . [ هَُ ث ُ ] (ع اِ) ریگ توده ٔ فروریخته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة).
هثاثلغتنامه دهخداهثاث . [ هََ ث ْ ثا ] (ع ص ) دروغگوی . (منتهی الارب ). بسیار دروغگوی . (ناظم الاطباء). کذاب . (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). هثهاث .
هثرمةلغتنامه دهخداهثرمة. [ هََ رَ م َ ] (ع مص ) سخن بسیار گفتن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). بسیاری سخن . کثرت کلام .(ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة). این کلمه مقلوب هثمرة و
هثملغتنامه دهخداهثم .[ هََ ] (ع مص ) کوفتن چیزی را چنانکه ساییده شود. (منتهی الارب ): هثم چیزی ؛ کوفتن آن را تا نرم و ساییده گردد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از معجم متن
هثمرةلغتنامه دهخداهثمرة. [ هََ م َ رَ ] (ع مص ) بسیار سخن گفتن . هتمرة. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ).این کلمه مقلوب هثرمة میباشد. رجوع به هثرمة شود.