هترلغتنامه دهخداهتر. [ هََ ] (ع مص ) دریدن عرض و ناموس کسی را. (ناظم الاطباء) (معجم متن اللغة) (اقرب الموارد). زشت گردانیدن ناموس کسی را. (منتهی الارب ). هت . || بی خرد گردانید
هترلغتنامه دهخداهتر. [ هَِ ] (ع اِ) دروغ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || سختی و بلا و رنج . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). سختی زمانه . (غیا
هترلغتنامه دهخداهتر. [ هَِ ] (ع ص ) رجل هتر اهتار؛ زیرک زیرکان . (از اقرب الموارد). مرد زیرک و دارای فطانت . (ناظم الاطباء). مرد زیرک و داهی . (منتهی الارب ).
هترلغتنامه دهخداهتر. [ هَِ ت ِ ] (یونانی ، اِ) نام بخشی از سپاهیان اسکندر مقدونی بود که افراد آن از صنف سواره نظام و از حیث قوت جسمانی و قدرت جنگی و فنون آن در بین سایر لشکریان
حترلغتنامه دهخداحتر. [ ح َ ] (ع اِ) زمین بلند و دراز. آنچه از زمین بلند برآمده باشد. || چیزی اندک . (منتهی الارب ). || روباه نر. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب ).
حترلغتنامه دهخداحتر. [ ح َ ] (ع مص ) حتر عقدة؛ استوار بستن گره . سخت بستن . || تیز نگریستن . || به دنبال چشم نگریستن . || نفقه بر عیال تنگ کردن . || بسیار خوردن . سخت خوردن . |
حترلغتنامه دهخداحتر. [ ح ِ ] (ع اِ) زمین بلند و دراز. آنچه از زمین بلند برآمده باشد. || پیوندی که به دامن خیمه و خرگاه درآورند وقتی که بلند باشد از زمین . (منتهی الارب ). آنچه
هترةلغتنامه دهخداهترة. [ هََ رَ] (ع اِ) اسم مرة از هَتْر. (اقرب الموارد). || گولی و حماقت محکم و استوار. (از اقرب الموارد)(از معجم متن اللغة) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
هترکلغتنامه دهخداهترک . [ هََ رَ ] (ع اِ) شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسد. (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). || زمان دشوار سخت . (معجم متن اللغة).
هترةلغتنامه دهخداهترة. [ هََ رَ] (ع اِ) اسم مرة از هَتْر. (اقرب الموارد). || گولی و حماقت محکم و استوار. (از اقرب الموارد)(از معجم متن اللغة) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).