هبوطدیکشنری عربی به فارسیکاهش , شيب پيدا کردن , رد کردن , نپذيرفتن , صرف کردن(اسم ياضمير) , زوال , انحطاط , خم شدن , مايل شدن , رو بزوال گذاردن , تنزل کردن , کاستن , نسب , نژاد , نزول ,
هبوطلغتنامه دهخداهبوط. [ هَُ ] (ع مص ) فرودآمدن از بالا. نازل شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). فرود آمدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). مقابل عر
حبوطلغتنامه دهخداحبوط. [ ح ُ ] (ع مص ) حبط در تمام معانی . باطل شدن . (ترجمان جرجانی ) (منتهی الارب ). باطل شدن کار. (دهار) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). باطل شدن ثواب و عمل .
هبوط کردنلغتنامه دهخداهبوط کردن . [ هَُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن . نزول کردن . (ناظم الاطباء). به زیر آمدن . فروافتادن . از بلندی به پستی آمدن . هبوط نمودن .
هبوط نمودنلغتنامه دهخداهبوط نمودن . [ هَُ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) فرود آمدن . نزول کردن . به زیر آمدن . فروافتادن . از بلندی به پستی گراییدن . هبوط کردن : مانند شدیدالقوی که ا
هبودلغتنامه دهخداهبود. [ هََ ب ْ بو ] (اِخ ) نام آبی است . (معجم البلدان ) (معجم متن اللغة) (منتهی الارب ). و آن را هبابید نیز گویند. (منتهی الارب ) (معجم متن اللغة). این کلمه ر