هبه کردنلغتنامه دهخداهبه کردن . [ هَِ ب َ / ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بخشیدن . (ناظم الاطباء). دادن . بذل کردن . و رجوع به هبه شود.
هبةدیکشنری عربی به فارسیاعطا , موهبت , دست بدست دادن عروس و داماد , بخشيدن , فاش کردن , بذل , تند باد , باد ناگهاني , انفجار , فوت , خوشي , تفريح , تمايل , مزمزه , چشيدن , حب , حب دارو
گذشت کردنلغتنامه دهخداگذشت کردن . [ گ ُ ذَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عفو کردن . بخشیدن . اغماض کردن . هبه کردن .
هبه فراپذیرفتنلغتنامه دهخداهبه فراپذیرفتن . [ هَِ ب َ / ب ِ ف َ پ َ رُ ت َ ] (مص مرکب ) اتهاب . (تاج المصادر بیهقی ). بخشش پذیرفتن . قبول هبه کردن .
دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اعطا کردن، فرستادن، منتقل کردن، تسلیم کردن، سپردن، واگذار کردن، دراختیار قرار دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن بخشیدن، هبه کردن، احسانکردن قرض دا