هبلسلغتنامه دهخداهبلس . [ هََ ل َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پیران بخش حومه ٔ شهرستان مهاباد. واقع در 53 هزارگزی خاور شوسه ٔ خانه به نقده . ناحیه ای است جلگه ای ، معتدل و دارای
هبلسلغتنامه دهخداهبلس . [ هَِل ِ ] (ع اِ) کسی . (منتهی الارب ). احدی . (اقرب الموارد). کسی که انس گرفته شود به او. (معجم متن اللغة) (تاج العروس ): مابها هبلس ؛ نیست در آن خانه ک
هبللغتنامه دهخداهبل . [ هََ ب َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن جابرالهبل الیمنی . رجوع به حسن بن علی بن جابر و حسن هبل شود.
هبلیسلغتنامه دهخداهبلیس . [ هَِ ] (ع اِ) کسی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). احدی . (اقرب الموارد) (معجم متن اللغة). هبلس : ما فی الدار هبلیس ؛ یعنی نیست در آن خانه کسی . (ناظم
هبللغتنامه دهخداهبل . [ هََ ب َ ] (اِخ ) حسن بن علی بن جابرالهبل الیمنی . رجوع به حسن بن علی بن جابر و حسن هبل شود.
هالسلغتنامه دهخداهالس . (اِخ ) استفن . کشیش فیزیولوژیست و شیمی دان وکاشف معروف انگلیسی در سال 1677 م . در بکسبورن کنت متولد شد. ابتدا در یک کالج مذهبی تحصیل کرد و سپس در دانشگاه
هالسلغتنامه دهخداهالس . [ل ِ ] (ع ص ) لاغر. سبک اندام . واحدالهوالس . (از اقرب الموارد) (المنجد) (منتهی الارب ). رجوع به هوالس شود.