ها-،ها ـ، اَ ـ، آـگویش تهرانیپیشوند فعل که به جای ب (زینت) به کار میرود:هاچین و واچین،هاچین و واچین یک پاتو ورچین، اشی مشی، هاشی مشی،هاجستم و واجستم ،هاده،هاگیر، هاشین، اشی
ارجوحهلغتنامه دهخداارجوحه . [ اُ ح َ ] (ع اِ) طنابی دولا بر بالائی آویخته باشد که بر آن نشینند و در هوا آیند و روند. ریسمانی که هر دو سر آن بدرختی یا جائی بندند و کودکان در آن نشی
لحدلغتنامه دهخدالحد. [ ل َ / ل ُح ْ / ل َ ح َ ] (ع اِ) شکاف در پهن گور (سُمّی لحداً لانّه فی احد جانبی القبر). ج ، الحاد و لحود. (منتهی الارب ). شکاف کرانه ٔ گور. شکاف به درازا
پیشگمانلغتنامه دهخداپیشگمان . [ گ َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان خورش رستم بخش شاهرود شهرستان هروآباد واقع در 16/5 هزارگزی جنوب خاوری هشچین و 38 هزارگزی شوسه ٔ هروآباد به میانه . کوهستا
جذبلغتنامه دهخداجذب . [ج َ ] (ع مص ) کشیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). ضد دفع. مقابل دفع. (از اقرب الموارد). کشیدن بسوی خود. (ناظم الاطباء). د