هاماللغتنامه دهخداهامال . (ص ، اِ) همال . قرین . نظیر. شبه و مانند. همتا. مساوی . برابر و همراه . (لغت فرس اسدی ) (انجمن آرا) (جهانگیری ). مرکب از هام (=هم )و آل . پسوند آل در کل
هامالpalindromeواژههای مصوب فرهنگستانیک توالی از قطعهای از دِنای دورشتهای که خوانش آن از دو جهت متقابل یکسان باشد متـ . توالی هامال palindrome sequence
ز پسلغتنامه دهخداز پس . [ زِ پ َ ] (ق مرکب ) مخفف از پس و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). پس از. بعد از.از بعد. از عقب . سپس . بدنبال . من بعد. ثم . مؤخر. آخر. پس . ز پی . در پی . ا
پسلغتنامه دهخداپس . [ پ َ ] (اِ)پشت (مقابل پیش ). پشت سر. از پشت . عقب . در عقب . دنبال . بدنبال . پی . در پی . خلف . وراء. ظهر : چون رسنگر ز پس آمد همه رفتار مرابسغر مانم کو