هالفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهدر چوگان، میلههایی نظیر دروازۀ فوتبال که با سنگ و گچ در کنارۀ میدان چوگانبازی درست میکردند.
خمرةآبگویش اصفهانی تکیه ای: --------- طاری: döla طامه ای: kuzaɂow طرقی: döla کشه ای: döla نطنزی: kuzaɂow
تاشیاواژهنامه آزادتاشیا نام یکی از قله های رشته کوه الوند در استان همدان است که در امتداد قله های پنجوب و تخت رضا با جهت شمال شرقی جنوب غربی از محور اصلی رشته کوه الوند منشعب شده
تأشیرلغتنامه دهخداتأشیر. [ ت َءْ ] (ع اِ) چیزی که بدان ملخ می گزد. (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، تآشیر. (قطر المحیط). منقارگونه ای که ملخ بدان می
مؤشرلغتنامه دهخدامؤشر. [ م ُ ءَش ْ ش ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تأشیر. آن که دندانه دندانه می کند چیزی را. || آن که تیز می کند دندان ها را و خوب و نیکو می سازد آنها را. (ناظم الا
پشتهلغتنامه دهخداپشته . [ پ ُ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) مقداری که با پشت توان برداشت . هر چیز که بر پشت گیرند از هیمه و جز آن . کوله . کوله بار. بار : شب زمستان بود کپی سرد یافت کر
دورباشلغتنامه دهخدادورباش . (فعل امر، اِ مرکب ) کلمه ٔ فعل ؛یعنی عقب بایست و باخبر باش و راه بده و کنار برو. (ناظم الاطباء) (از غیاث ) (از آنندراج ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن