هاشم هراتلغتنامه دهخداهاشم هرات . [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است در ده و نیم فرسخی جنوب مروست . (یادداشت مؤلف ).
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ )ابن یزیدبن عبدالملک بن مروان بن الحکم . از فرزندان یزیدبن عبدالملک خلیفه ٔ اموی . (عقدالفرید ج 5 ص 205).
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة. جد سلسه ٔ بنی هاشم و از اجداد پیغمبر اسلام (ص ) و یکی از بزرگان و معارف و رؤسای قریش در عهد خود بود. د
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ](اِخ ) آچین . پادشاه نشین غیرمستقل قدیم کشور سوماتراکه سابقاً در دست دولت هلند بوده است . دارای معادن و مواد نباتی ذیقیمت است . جمعیت آن 710000 تن
هاشم آبادلغتنامه دهخداهاشم آباد. [ ش ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان هرات و مروست بخش شهربابک شهرستان یزد، واقع در 22500 گزی باختر شهربابک و 3 هزارگزی خاور راه مروست به هرات خوره . ناحی
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) (میر...) از شعرای قرن نهم هجری ، از مردم هرات بود. امیر علیشیر نوائی درباره ٔ وی می نویسد که اول کمانگری میکرد و سپس به شغل حمامداری قیام
مردمیلغتنامه دهخدامردمی . [ م َ دُ ] (اِخ ) میرمحمد هاشم از شاعران ایران و از سادات مشهد رضوی است . مدتی در صحبت علی قلیخان شاملو در هرات زیست و پس از قتل وی کشته شد. این بیت او
هاشمیلغتنامه دهخداهاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) (خواجه ...) یا (خواجه هاشم ). از سادات بخارا و شیخ الاسلام آن دیار بود. وی از شعرای قرن نهم هجری است . آذر بیگدلی مؤلف تذکره ٔ آتشکده مث
پشتولغتنامه دهخداپشتو. [ پ َ / پ ُ ] (اِخ ) یا پختو نام لهجه ای در افغانستان و آن شعبه ای است از زبانهای ایرانی . (دائرةالمعارف اسلامی ج 1 ص 152). پشتو ظاهراً از لفظ پشتون یا پخ