هاشم خانیلغتنامه دهخداهاشم خانی . [ ش ِ ] (اِخ ) تیره ای از ایل جلیلوند که در اطراف قزوین سکونت دارند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 368).
هاشمخانلغتنامه دهخداهاشمخان . [ ش ِ ] (اِخ ) (میرزا...) از رجال سیاسی و اداری و دانشمندان ایران در دوره ٔ قاجاریه است . وی استاد علوم سیاسی در دارالفنون مدتهاکفیل اداره ٔ روس در وز
هاشمخانلغتنامه دهخداهاشمخان . [ ش ِ ] (اِخ ) خوافی . یا هاشم علیخان . از نویسندگان ایران است که در قرن 11 هجری در هند میزیسته . وی تاریخی به نام «منتخب اللباب » به فارسی تألیف کرد
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ )ابن یزیدبن عبدالملک بن مروان بن الحکم . از فرزندان یزیدبن عبدالملک خلیفه ٔ اموی . (عقدالفرید ج 5 ص 205).
هاشملغتنامه دهخداهاشم . [ ش ِ ] (اِخ ) ابن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرة. جد سلسه ٔ بنی هاشم و از اجداد پیغمبر اسلام (ص ) و یکی از بزرگان و معارف و رؤسای قریش در عهد خود بود. د
خانیجارلغتنامه دهخداخانیجار. (اِخ ) قصبه ای است میان «بغداد» و «اربل » که بتوسط هاشم بن عتبةبن ابی وقاص گشوده شد و در قلمرو عالم اسلامی درآمد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3 ص 2020).
خافی خانلغتنامه دهخداخافی خان . (اِخ ) محمد هاشم خافی خان یکی از مورخین هندوستان است که در دوره ٔ عالمگیر به دهلی زندگی میکرد و او تاریخی بنام «منتخب اللباب » تدوین کردو آن شرح حکوم
سنجرلغتنامه دهخداسنجر. [ س َ ج َ ] (اِخ ) اسمش میر محمد هاشم خلف صدق میر حیدر رفیعی . صاحب دیوان است و طبعش خالی از سلامت نیست . بعد از پدر بهندوستان رفته و هم در آنجا فوت شده ا
علیلغتنامه دهخداعلی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن ابی طالب بن عبدمناف بن عبدالمطلب بن هاشم بن نضربن کنان بن خزیمةبن مدرک بن الیاس بن مضربن نزاربن معدبن عدنان هاشمی قرشی علیه السلام ، مک
حبیب خراسانیلغتنامه دهخداحبیب خراسانی . [ ح َ ب ِ خ ُ ] (اِخ ) حاج میرزا... شاعر خراسانی از خاندان شهیدی . وی پسر حاج میرزا هاشم پسر میرزا هدایت اﷲ پسر میرزا مهدی خراسانی شهید در سال 12