هاشمیلغتنامه دهخداهاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) از سادات قم و محرر محکمه ٔ شرع بود. آذر بیگدلی در ردیف شعرای قم نام وی را آورده است و می نویسد: «از سادات آن دیار و به شیوه ٔ زهد و تقوی
هاشمیلغتنامه دهخداهاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) عباس بن محمدعلی بن عبداﷲبن عباس ، مکنی به ابوالفضل . برادر سفاح و منصور خلیفه ٔ عباسی است . منصور، ولایت دمشق و همه شهرهای شام را به او و
هاشمیلغتنامه دهخداهاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) (خواجه ...) یا (خواجه هاشم ). از سادات بخارا و شیخ الاسلام آن دیار بود. وی از شعرای قرن نهم هجری است . آذر بیگدلی مؤلف تذکره ٔ آتشکده مث
هاشمیلغتنامه دهخداهاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) (شیخ ...) احمدبن ابراهیم بن مصطفی الهاشمی . در سال 1295 هَ . ق . در قاهره به دنیا آمد. وی از شاگردان محمدعبده است . و مدتها سرپرست تعلیما
هاشمیلغتنامه دهخداهاشمی . [ ش ِ ] (اِخ ) (مولانا...) متخلص به خاموشی شاعر قرن نهم هجری . رجوع به خاموشی شود.
هاشمی دهلویلغتنامه دهخداهاشمی دهلوی . [ ش ِ ی ِ دِ ل َ ] (اِخ ) میر محمدهاشم شاه و مشهور به شاه جهانگیر و مکنی به ابوعبداﷲ. از شعرای ایرانی هند در نیمه ٔ اول قرن دوازدهم هجری است . در
هاشمیهلغتنامه دهخداهاشمیه . [ ش ِ می ی َ ] (اِخ ) آبی است در مشرق خزیمیه بر راه مکه . بنی الحارث بن ثعلبه را که بطنی از قبیله ٔ بنی اسد است و به طول چهار میل فاصله از آن آبی است ک
هاشمیهلغتنامه دهخداهاشمیه . [ ش ِ می ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ، اِ) از مسکوکات عربی که به فرمان ابوجعفر منصوردومین خلیفه ٔ عباسی در شهر هاشمیه زده شد. این سکه به نام شهری که محل ضرب آن
هاشمیهلغتنامه دهخداهاشمیه . [ ش ِ می ی َ] (اِخ ) (فرقه ٔ...) پیروان ابوهاشم عبداﷲبن محمدبن حنفیه را گویند که پس از او امامت را به فرزندان عباس منتقل میدانستند. این طایفه مدعی بودن
هاشمیةلغتنامه دهخداهاشمیة. [ ش ِ می ی َ ] (ص نسبی ، اِ) مؤنث هاشمی ، منسوب به هاشم . || روپوش مخصوص است زنان عرب را.
هاشمی دهلویلغتنامه دهخداهاشمی دهلوی . [ ش ِ ی ِ دِ ل َ ] (اِخ ) میر محمدهاشم شاه و مشهور به شاه جهانگیر و مکنی به ابوعبداﷲ. از شعرای ایرانی هند در نیمه ٔ اول قرن دوازدهم هجری است . در
هاشمیةلغتنامه دهخداهاشمیة. [ ش ِ می ی َ ] (ص نسبی ، اِ) مؤنث هاشمی ، منسوب به هاشم . || روپوش مخصوص است زنان عرب را.
هاشمیونلغتنامه دهخداهاشمیون . [ ش ِ می یو ] (اِخ ) ج ِ هاشمی . اولاد و احفاد هاشم بن عبدمناف . رجوع به بنی هاشم شود.
هاشمیهلغتنامه دهخداهاشمیه . [ ش ِ می ی َ ] (اِخ ) آبی است در مشرق خزیمیه بر راه مکه . بنی الحارث بن ثعلبه را که بطنی از قبیله ٔ بنی اسد است و به طول چهار میل فاصله از آن آبی است ک