هار و هورلغتنامه دهخداهار و هور. [ رُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) در تداول عامه ، سخت گرسنه . در غایت گرسنگی . مشتاق طعام .
هارولغتنامه دهخداهارو. (یونانی ، ص ) شجاع و بهادر. || (اِخ ) نام معشوقه ٔ اندروس . (ناظم الاطباء). نام زن اندروس است و هارو جزیره ای داشت در میان دریا و شبها آتش افروختی تا اندر
هارولغتنامه دهخداهارو. [ رُ ] (اِخ ) نام شهری از اسپانیا از ایالت لوگرونو که ده هزار تن سکنه دارد. کرسی ناحیه ای است و تجارت مردم آن شراب است .
هارلغتنامه دهخداهار. (ع ص ) (از «هَ ور») بنای شکسته . (از اقرب الموارد). افتاده . (غیاث اللغات ). باره ٔ افتاده . (دهار).منهدم شونده . در اصل هائر است عین او را که همزه است و د
هارونلغتنامه دهخداهارون . [ هارْ وِ ] (اِخ ) نام جائی بوده است در ناحیه ٔ سیستان . رجوع به تاریخ سیستان چ ملک الشعراء بهار ص 327 شود.
هارلغتنامه دهخداهار. (اِ) در سانسکریت هاره (مروارید، حلقه ٔ مروارید، گردن بند) از ریشه ٔ «هره » (بردن ، پوشیدن ، گرفتن ). پشتو «هار» (گردن بند، حلقه ). هار، رشته ٔ مروارید بود
هاریلغتنامه دهخداهاری . (حامص ) صفت هار. حالت و چگونگی هار. دیوانگی خاصه در سگ . هار و دیوانه بودن . || داءالکلب . بیماری سگ هار. بیماری که از سگ و گرگ به انسان سرایت کند. این ب