هارانلغتنامه دهخداهاران . (اِخ ) حران شهری است از اقلیم چهارم به جزیره و جزیره به لغت عربی زمینی باشد که محاط به آب باشد و بلاد جزیره مملکتی است از اقلیم چهارم میانه ٔ فرات و دجل
هارانلغتنامه دهخداهاران . (اِخ ) نام پدر ساره بود عم ابراهیم علیه السلام . (از ترجمه ٔ طبری بلعمی چ بهار). (به معنی کوه نشین ) برادر ابراهیم و پدر لوط است . (قاموس کتاب مقدس ) (ن
حارانلغتنامه دهخداحاران . (اِخ ) اسم مکانی یا شهری در شمال شرقی الجزیره واقع در میانه ٔ رود فرات و خابور و آن همان جائی است که تارح وفات یافته و مدفون گشت و پس از آن لابان برادر
حارانلغتنامه دهخداحاران . (اِخ ) خشک اول پسر عیفه متعه ٔ کالیب میباشد. رجوع به قاموس کتاب مقدس ص 307 شود.
حرانلغتنامه دهخداحران . [ ح َرْ را ] (اِخ ) هاران . یاقوت گوید: شاید فَعّال یعنی صیغه ٔ مبالغه باشد از حَرَن َ الفرس ، آنگاه که نافرمانی کند و باشد که فَعْلان بود از حَرّ، به مع
لوطلغتنامه دهخدالوط. (اِخ ) نام پیغمبری است علیه السلام ، به مؤتفکات و او پسر برادر ابراهیم علیه السلام ، یعنی لوطبن هاران بن تارخ . (منتهی الارب ). طبری گوید : لوطبن هاران بن
تارخلغتنامه دهخداتارخ . [ رَ / رُ ] (اِخ ) بارای مضموم ، آذر بت تراش باشد. بزبان پهلوی نام آذر بت تراش است . (برهان ). بعضی گویند بفتح ثالث است و نام پدر ابراهیم علیه السلام است
اخترلغتنامه دهخدااختر. [ اَ ت َ ] (اِ) جرم فلکی . یکی ازاجرام آسمانی . ستاره ٔ سیار. کوکب . نجم : اخترانند آسمانشان جایگاه هفت تابنده روان در دو و داه . رودکی .ز گردنده هفت اختر