هاهلغتنامه دهخداهاه . (ع اِ صوت ) کلمه ٔ وعید و تهدید است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || حکایت خنده ٔ خنده کننده : ضحک فلان فقال هاه هاه . (ناظم الاطباء). ح
خمرةآبگویش اصفهانی تکیه ای: --------- طاری: döla طامه ای: kuzaɂow طرقی: döla کشه ای: döla نطنزی: kuzaɂow
کوزةآبگویش اصفهانی تکیه ای: küza/ küzale طاری: düla طامه ای: kuze ow طرقی: döla کشه ای: döla نطنزی: kuza
دازلغتنامه دهخداداز. (اِخ ) نام یکی از طوایف ترکمن در شمال خراسان ، در سرحد ایران با ترکستان شوروی . این طایفه از قبیله ٔ یموت هستند. تیره ٔ داز به افسانه هایی اعتقاد و افتخار
مریملغتنامه دهخدامریم . [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) نام مادر عیسی مسیح علیه السلام و او دختر عمران بن ماثان و مادرش حِنَّة بود. بعضی نام پدر او را یواکیم نوشته اند. لقبش عذراء و بتول ا