هابطلغتنامه دهخداهابط. [ ب ِ ] (ع ص ) فرودآورنده . نازل شونده . فرودآینده . (ازمنتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). فرودآینده و هبوطکننده . (فرهنگ نظ
هابط شدنلغتنامه دهخداهابط شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پائین آمدن . فرودآمدن . پیاده شدن . || ناقص شدن . || فروتنی کردن .
هابط کردنلغتنامه دهخداهابط کردن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرت کردن . انداختن . || پایین آوردن . پایین انداختن . نزول کردن . هبوط دادن . || به مجاز، خوار کردن .
صاعد و هابطلغتنامه دهخداصاعد و هابط. [ ع ِ دُ ب ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به صاعد (اصطلاح نجوم ) شود.
هابط شدنلغتنامه دهخداهابط شدن . [ ب ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) پائین آمدن . فرودآمدن . پیاده شدن . || ناقص شدن . || فروتنی کردن .
هابط کردنلغتنامه دهخداهابط کردن . [ ب ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پرت کردن . انداختن . || پایین آوردن . پایین انداختن . نزول کردن . هبوط دادن . || به مجاز، خوار کردن .
صاعد و هابطلغتنامه دهخداصاعد و هابط. [ ع ِ دُ ب ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) رجوع به صاعد (اصطلاح نجوم ) شود.
لگام لیسیدنلغتنامه دهخدالگام لیسیدن . [ ل ُ / ل ِ دَ ] (مص مرکب ) لشتن لغام . لحس لجام . || کنایه از مطیع و منقاد بودن است . (آنندراج ). مقابل لگام خائیدن : صاعد و هابط گردونش ببوسند ر