نی پوشلغتنامه دهخدانی پوش . [ ن َ / ن ِ ] (ن مف مرکب ) با نی پوشیده شده . اطاقی یا محوطه ای که سقف آن را با نی پوشیده باشند.- نی پوش کردن ؛ پوشانیدن سقفی با نی . (یادداشت مؤلف )
پوشلغتنامه دهخداپوش . (اِ) جامه . لباس : تا چند کنی پوش ز پوشی کسان از جامه ٔ عاریت نشاید برخورد. نظام قاری (دیوان البسه ص 123).در دو بیت ذیل از فردوسی و اسدی پوش نیز بمعنی جام
شالی پوشلغتنامه دهخداشالی پوش .(ن مف مرکب ) پوشیده از شالی (سقف چنانکه در گیلان ). کالی پوش . سقف خانه که با شالی یعنی نی برنج پوشیده شده باشد همچون شیروانی که پوشیده به ورقه ٔ آهن
شلغتنامه دهخداش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به س
جنونی قالی پوشلغتنامه دهخداجنونی قالی پوش . [ ج ُ نی ِ ] (اِخ ) یا جنونی قندهاری . از شاعران است ، مجمعالخواص درباره ٔ وی گوید: حریفی است تیززبان و حراف ، موی سر گذاشت و گلیم پاره پوشیده