اسدهلغتنامه دهخدااسده . [اَ س ِ دَ ] (ع اِ) محوطه ای که از چوب و نی سازند. (منتهی الارب ). محوطه از چوب و نی برای بودن گوسفندان و غیره . حظیرة. (تاج العروس ). || ماده سگ دونده پ
فصل کردنلغتنامه دهخدافصل کردن . [ ف َ ک َدَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . ضد وصل کردن : ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم . مولوی .|| سرانجام دادن و تمام کردن کاری : ما را دل
قوصرةلغتنامه دهخداقوصرة. [ ق َ ص َ رَ / ص َرْ رَ ] (ع اِ) قوصره . زنبیل خرما. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). ظرفی است از نی برای حمل خرما. ابوبکر گوید: گمان نمیکنم که این کلمه عر
شیت کردنلغتنامه دهخداشیت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه ، متفرق کردن اجزاء چیزی از یکدیگر: شیت کردن لوئی برای ساروج ؛ از هم جدا کردن پرزهای گل نی برای ساروج . (یادداشت م