نیامدلغتنامه دهخدانیامد. [ ن َ م َ ] (مص مرخم ، اِمص ) ادبار. مقابل آمد به معنی اقبال . (یادداشت مؤلف ): فلان کار آمد نیامد دارد. این علامت نیامد کار است . سرکه انداختن آمد نیام
نیامدنلغتنامه دهخدانیامدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص منفی ) مقابل آمدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به آمدن شود : بکوشید تا بر زه آرد کمان نیامد به زه خیره شد بدگمان .فردوسی .
نیامدmisrunواژههای مصوب فرهنگستانعیبی که میتواند شامل بسیاری از ریختگیهای نامطلوبی شود که براثر قطع جریان مذاب ریختهشده در قالب بهعلت سرد شدن زودهنگام مذاب پدید میآید و سبب پرنشدگی قطعۀ ر
نیامدلغتنامه دهخدانیامد. [ ن َ م َ ] (مص مرخم ، اِمص ) ادبار. مقابل آمد به معنی اقبال . (یادداشت مؤلف ): فلان کار آمد نیامد دارد. این علامت نیامد کار است . سرکه انداختن آمد نیام
نیامدنلغتنامه دهخدانیامدن . [ ن َ م َ دَ ] (مص منفی ) مقابل آمدن . (یادداشت مؤلف ). رجوع به آمدن شود : بکوشید تا بر زه آرد کمان نیامد به زه خیره شد بدگمان .فردوسی .