نیکوبالالغتنامه دهخدانیکوبالا. (ص مرکب ) مقدود. (دستورالاخوان ). خوش قامت . خوش اندام . رشید. خوش قد و بالا.
مقدودلغتنامه دهخدامقدود. [ م َ ] (ع ص ) نیکوبالا. (مهذب الاسماء) (دهار). مرد باریک اندام . (ناظم الاطباء). || مبتلا به درد شکم . (از اقرب الموارد).
رشاقةلغتنامه دهخدارشاقة. [ رَ ق َ ] (ع مص ) نیکو و باریک قد شدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (از دهار) (از اقرب الموارد). نیکوبالا شدن . (مصادر اللغه ٔ زوزنی ).