نیوان سوقلغتنامه دهخدانیوان سوق . (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ شهرستان گلپایگان . در 6هزارگزی جنوب گلپایگان و 2هزارگزی شرق راه گلپایگان به خونسار در جلگه ٔگرمسیری واقع است و 1939
نیوان نارلغتنامه دهخدانیوان نار. (اِخ ) دهی است از دهستان جلگه ٔ شهرستان گلپایگان . در 7هزارگزی جنوب گلپایگان و 5هزارگزی شرق راه گلپایگان و خونسار در جلگه ٔ گرمسیری واقع است و 861 تن
جلگهلغتنامه دهخداجلگه . [ ج ُ گ ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای حومه ٔ خاوری شهرستان گلپایگان . این دهستان در جنوب خاوری شهرستان گلپایگان واقع شده و حدود آن بشرح زیر است : از شم
بازارلغتنامه دهخدابازار. (اِ) در پهلوی واچار (در هوجستان واچار = سوق الاهواز. رجوع شود به خوزستان ) در پارسی باستان آباکاری مرکب از: آبا در سانسکریت سبها . بمعنی محل اجتماع و جزو
ساغریلغتنامه دهخداساغری . [ غ َ ] (اِخ ) (مولانا...) از شاعران قرن نهم و معاصران و معاشران عبدالرحمن جامی و از ولایت ساغر و مقیم هرات و مردی ساده دل و بدشعر بود. بسال 877 هَ . ق
کشیدنلغتنامه دهخداکشیدن . [ ک َ / ک ِدَ ] (مص ) (از: کش + یدن ، پسوند مصدری ) بردن . گسیل داشتن . سوق دادن . از جای به جائی نقل مکان دادن . (یادداشت مؤلف ). بردن از جایی به جای
ابوزکریالغتنامه دهخداابوزکریا. [ اَ زَ ک َ ری یا ] (اِخ ) یحیی بن زیادبن عبداﷲبن منظور الاسلمی ، معروف بفرّاء دیلمی کوفی ، مولی بنی اسد یا مولی بنی منقر. او اعلم و ابرع کوفیین است د