نیهلغتنامه دهخدانیه . [ ن َی ْه ْ ] (ع مص ) بلند گردیدن و به شگفت آوردن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): ناه نوهاً و نیهاً؛ ارتفع و علا. (متن اللغة).
نیهلغتنامه دهخدانیه . [ نی ی َ] (ع اِ) نیت . رجوع به نیت و نیَّة شود : سر احرار زین الدین مکرم امیر نیک رای نیک نیه تو آن معطی مکرم کز تو هرگزنباشد کف رادت بی عطیه .سوزنی (یادد
نیهلغتنامه دهخدانیه . [ نی ی ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرق رود بخش نطنز شهرستان کاشان در 25هزارگزی جنوب نطنز و 2هزارگزی جنوب جاده ٔ نطنز به مورچه خورت . در منطقه ٔ کوهستانی
نیحلغتنامه دهخدانیح . [ ن َی ْ ی ِ ] (ع ص ) عظم نیح ؛ استخوان سخت و قوی . (منتهی الارب ). شدید صلب . (از متن اللغة).
نیحلغتنامه دهخدانیح . [ ن َ ] (ع مص ) خمیدن شاخ درخت . (از منتهی الارب ). متمایل شدن شاخه . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). نیحان . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || درشت و سخت
نیةلغتنامه دهخدانیة. [ نی ی َ ] (ع اِ) آهنگ . (منتهی الارب ) (نصاب ). آهنگ و قصد و توجه دل بسوی چیزی . (از متن اللغة). عزم .(نصاب ). قصد. (اقرب الموارد). اندیشه . (دهار). اراده
نیةلغتنامه دهخدانیة. [ ی َ ] (ع مص ) نیَّة. رجوع به نیَّة شود. || ونی . ونیة. وناء. (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به ونی شود.
نیةلغتنامه دهخدانیة. [ نی ی َ ] (ع اِ) آهنگ . (منتهی الارب ) (نصاب ). آهنگ و قصد و توجه دل بسوی چیزی . (از متن اللغة). عزم .(نصاب ). قصد. (اقرب الموارد). اندیشه . (دهار). اراده
نیةلغتنامه دهخدانیة. [ ی َ ] (ع مص ) نیَّة. رجوع به نیَّة شود. || ونی . ونیة. وناء. (متن اللغة) (اقرب الموارد). رجوع به ونی شود.