نیم کرهلغتنامه دهخدانیم کره . [ک ُ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) نصفی از کره ٔ زمین : نیم کره ٔ شمالی . نیم کره ٔ جنوبی .- نیم کره ٔ مغز ؛ هر یک از دو قسمت چپ و راست مغز. (لغات فرهنگستان ).
پینه دوزلغتنامه دهخداپینه دوز. [ ن َ / ن ِ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) پاره دوز. آنکه کفشهای دریده رادرپی کند. که کفشهای کهنه را اصلاح کند. آنکه بر کفشهای دریده رقعه دوزد. کسی که پارچه ب
حمارقبانلغتنامه دهخداحمارقبان . [ ح ِ ق َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) جنبنده ٔ کوچکی است . (اقرب الموارد). کرمی است که پاهای بسیار دارد و بفارسی خرک گویند. (منتهی الارب ). ج ، حُمُرقبان .
کوت کردنلغتنامه دهخداکوت کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) توده کردن . روی هم انباشتن . (فرهنگ فارسی معین ). بر هم نهادن چون خرمنی خرد یابزرگ . تل کردن . کپه کردن . قبه کردن . چون نیم کر