26 فرهنگ

571 مدخل


ترجمه مقاله

نیمکت

nimkat

صندلی پهن که چند نفر بتوانند روی آن پهلوی هم بنشینند؛ نیم‌تخت؛ نیم‌دست.

bench, daybed, divan, seat, settee