نیماواژهنامه آزادنیما یوشیج، تخلص شعری علی اسفندیاری (1274-1338 شمسی)، شاعر ایرانی و بنیانگذار شعر نو فارسی. || نام کوهی است حوالی نور، در استان مازندران. || نام یکی از اسپهبدان
نیمافرهنگ نامها(تلفظ: nimā) نام کوهی است حوالی نور ؛ (در اعلام) نام یکی از اسپهبدان تبرستان ؛ تخلص شعری علی اسفندیاری (نیما یوشیج) شاعر نوپرداز (1276 ـ 1338).
ری رافرهنگ نامها(تلفظ: rirā) (مازندرانی) هان ، بیدارباش ، به هوش باش ، هشدار ؛ نام پرندهای کوچک شبیه به گنجشک؛ نام زنِ تیزهوش و کاردان ؛ نام یکی از شعرهای نیما یوشیج .
ری راواژهنامه آزاددر افسانه های کهن ایرانی ری را به زنی گفته میشود که سرسبزی را به جنگل های مازندران میدهد, در گویش مازندرانی به معنی آگاه باش و هوشیار باش, نیز معنی میشود زن هوش
کشکابلغتنامه دهخداکشکاب . [ ک َ] (اِ مرکب ) آش جو. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از آنندراج ) (از انجمن آرای ناصری ). هرگاه در کتب طب کشکاب مطلق گویند مراد کشکاب جو باشد و اگر ک
مفردلغتنامه دهخدامفرد. [ م ُ رَ ] (ع ص ) تنها. مجرد. (از ناظم الاطباء). تنها. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چون کار خود امروز در این خانه بسازم مفرد بروم خانه سپارم به تو فردا.
مست شدنلغتنامه دهخدامست شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) حالتی دست دادن از سستی و لذت و نشاط و کم خردی با خوردن شراب و دیگر مسکرات و امثال آن . سکر. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ). نزف