نیلراملغتنامه دهخدانیلرام . (اِخ ) نام فرشته ای که پرورنده و رب النوع برف و باران و تگرگ است . (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
نیلفامفرهنگ نامها(تلفظ: nilfām) (سنسکریت ـ فارسی) (نیل + فام (پسوند برای رنگ)) ، نیل رنگ ، کبود ، به رنگ نیل .
نارامیدهلغتنامه دهخدانارامیده . [ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نیارامیده . نارمیده . که آرامیده نیست . مقابل آرامیده . رجوع به آرامیده شود.
نارمیدهلغتنامه دهخدانارمیده . [ رَ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) نیارامیده . نیارمیده . استراحت نکرده . نیاسوده مقابل آرمیده . رجوع به آرامیده شود. || نرمیده . رم نکرده . مقابل رمیده . رج
نیارمیدنلغتنامه دهخدانیارمیدن . [ ن َ رَ دَ ] (مص منفی ) نیارامیدن . مقابل آرمیدن . رجوع به آرمیدن شود.