نیلافرهنگ نامها(تلفظ: nilā) (سنسکریت ـ فارسی) (نیل + ا (پسوند نسبت)) منسوب به نیل ، مربوط به نیل ، ← نیل .
نیلابلغتنامه دهخدانیلاب . (اِ مرکب ) نیل آب . آب نیل . آبی که در آن نیل رنگرزی حل کرده باشند : اندر سکاهن شب و نیلاب آسمان نو جامه ٔ دورنگ به هر مه برآورید.خاقانی .
نیلابلغتنامه دهخدانیلاب . (اِخ ) نام شهر جندی شاپور است و آن نیلاط بوده درقدیم . (از معجم البلدان ). رجوع به جندی شاپور شود.
نیلاب کردهلغتنامه دهخدانیلاب کرده . [ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) به رنگ نیلی درآورده . (فرهنگ فارسی معین ).- چادر نیلاب کرده ؛ کنایه از آسمان . (فرهنگ فارسی معین ) : نام مردی کی نشین
نیلادسلغتنامه دهخدانیلادس . [ ] (اِخ ) شاگرد هرمس و او راست کتابی در صناعت کیمیا برای هرمس . (از ابن الندیم ) (یادداشت مؤلف ).
نیل آبلغتنامه دهخدانیل آب . (اِ مرکب ) آب نیل . رجوع به نیلاب شود : چو گلنارگون کسوت آفتاب کبودی گرفت از خم نیل آب .نظامی .
نیلابلغتنامه دهخدانیلاب . (اِ مرکب ) نیل آب . آب نیل . آبی که در آن نیل رنگرزی حل کرده باشند : اندر سکاهن شب و نیلاب آسمان نو جامه ٔ دورنگ به هر مه برآورید.خاقانی .