نیشخندلغتنامه دهخدانیشخند. [ خ َ ] (اِ مرکب ) زهرخند. (یادداشت مؤلف ). خنده ای که از روی خشم و عصبانیت کنند. مقابل نوشخند. (فرهنگ فارسی معین ). خنده ٔ تلخ . خنده ٔ اندوه .
نیشخندلغتنامه دهخدانیشخند. [ خ َ ] (اِ مرکب ) زهرخند. (یادداشت مؤلف ). خنده ای که از روی خشم و عصبانیت کنند. مقابل نوشخند. (فرهنگ فارسی معین ). خنده ٔ تلخ . خنده ٔ اندوه .
نیشخندلغتنامه دهخدانیشخند. [ خ َ ] (اِ مرکب ) زهرخند. (یادداشت مؤلف ). خنده ای که از روی خشم و عصبانیت کنند. مقابل نوشخند. (فرهنگ فارسی معین ). خنده ٔ تلخ . خنده ٔ اندوه .