نیسولغتنامه دهخدانیسو. (اِ) نشتر. (اوبهی ) (سروری ). نشتر فصاد و حجام باشد و آن را نیسویا هم گویند. (برهان قاطع) (آنندراج ). نیشتر خون گیر و سرتراش . (فرهنگ خطی ).نیشتر. سک . سی
نیسوقلغتنامه دهخدانیسوق . [ ن َ ] (اِ) به لغت یونانی ، آلوچه . (از برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نوعی از آلو. آلوی طبری . (فرهنگ فارسی معین ). ظاهراً معرب نیشو است . (
نیسوقلغتنامه دهخدانیسوق . [ ن َ ] (اِ) به لغت یونانی ، آلوچه . (از برهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). نوعی از آلو. آلوی طبری . (فرهنگ فارسی معین ). ظاهراً معرب نیشو است . (
قسطنطینلغتنامه دهخداقسطنطین . [ ق ُ طَ طی ] (اِخ ) (274 - 337 م .) نخستین امپراطور رومی مسیحی و بنیادگذار قسطنطنیه (استانبول ) است . وی در نیسوس (نیش ، در یوگسلاوی ) به دنیا آمد. پ