نیسافرهنگ نامها(تلفظ: neysā) (نی = نام گیاهی ، ساز بادی ، نیشکر ، نیزار + سا (پسوند شباهت)) ، همانند نی ، شبیه به نی ، (به مجاز) زیبا ، با طراوت ، دلپذیر و دلنشین ؛ شیرین .
نیسابوریلغتنامه دهخدانیسابوری . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب است به نیسابور که زیباترین و با خیر و برکت ترین شهرهای خراسان است . (از الانساب سمعانی ). رجوع به نیشابوری شود.
نیسابورلغتنامه دهخدانیسابور. [ ن َ ] (اِخ ) نیشابور. ابوعبید در غریب المصنف آورده است که عرب «شین » را به «سین » تعریب کنند چنانکه در نیشابور، نیسابور و در دشت ، دست گویند. (یادداش
نیسابوریلغتنامه دهخدانیسابوری . [ ن َ ] (ص نسبی ) منسوب است به نیسابور که زیباترین و با خیر و برکت ترین شهرهای خراسان است . (از الانساب سمعانی ). رجوع به نیشابوری شود.
نیسابورلغتنامه دهخدانیسابور. [ ن َ ] (اِخ ) نیشابور. ابوعبید در غریب المصنف آورده است که عرب «شین » را به «سین » تعریب کنند چنانکه در نیشابور، نیسابور و در دشت ، دست گویند. (یادداش
نیساریلغتنامه دهخدانیساری . (اِ) سپاهی و لشکری ، و آن قسم دوم است از چهار قسم طوایف انسان که جمشید قرار داده بود . (از برهان ) (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ). نیز رجوع ب