لغتنامه دهخدا
نیرج . [ ن َ رَ ] (ع ص ، اِ) آهن آماج که بدان زمین شیارند. (منتهی الارب ). سکةالحراث . (اقرب الموارد) (متن اللغة). نورج . (متن اللغة). || غماز. سخن چین . (منتهی الارب ). نمام . (اقرب الموارد) (متن اللغة). || شتر ماده ٔ نیکوی جواد تیزرو. (منتهی الارب ). ناقه ٔ جواد. (اقرب المو