نیاکاندیکشنری فارسی به انگلیسیforefather, forerunner, ancestors, ancestry, family tree, father, pedigree
دیواستیلغتنامه دهخدادیواستی . (اِخ ) دیواشتی . دیوشتی . دیواشتج . ضبط درست نام وی دیواستی واز نیاگان خاندان معروف میکالیان یا آل میکال در ایران بوده ، است . در نسبت خاندان میکالیان
عصاملغتنامه دهخداعصام . [ ع ِ ] (اِخ ) ابن شهبربن حارث بن ذبیان بن عذرة. از سواران و فصیحان عرب در دوره ٔ جاهلیت . در مورد کسانی که شرافت را با اکتساب و نه به اصل و نسب به دست آ
دهرلغتنامه دهخدادهر. [ دَ ] (ع اِ) روزگار دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). باطن روزگار که بدان ازل و ابد متحد می شوند. (از تعریفات جرجانی ). زمانی که نهایت ند
لبیبیلغتنامه دهخدالبیبی . [ ل َ ] (اِخ ) از شعرای معروف اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم هجری است و مسعودسعد وی را اوستاد و سیدالشعرا خوانده در قصیدتی بمطلع:بنظم و نثر گر امروز ا