نیاقلغتنامه دهخدانیاق . (اِخ )دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین .در 5هزارگزی جنوب قزوین ، در جلگه ٔ معتدل هوایی واقعو دارای 447 تن سکنه است . آبش از قنات و چشمه
نیاقلغتنامه دهخدانیاق . (ع اِ) جمع ناقه است . رجوع به ناقه شود. || جمع نیق است . رجوع به نیق شود. || (مص ) مصدر غیرقیاسی از انیاق . (از منتهی الارب ). در شگفت انداختن کسی را. نی
ناقةلغتنامه دهخداناقة. [ ق َ ] (ع اِ) شتر ماده . (منتهی الارب ). الانثی من الابل . (المنجد) (اقرب الموارد).ماده شتر. (ناظم الاطباء). اشتر ماده . (مهذب الاسماء) (دهار). اروانه .
نیقلغتنامه دهخدانیق . (ع مص ) به شگفتی آوردن . در شگفت آوردن . انیاق . (از اقرب الموارد). رجوع به انیاق شود. || (اِ) بالای کوه . (مهذب الاسماء). بلندترین جای از کوه . (منتهی ال