نگفتهلغتنامه دهخدانگفته . [ ن َ گ ُ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) ناگفته . گفته ناشده . || (ق مرکب ) پیش از آنکه بگوید. قبل از آنکه اظهاری کند و لب به سخن بگشاید.
نهفتهفرهنگ مترادف و متضادپنهان، پوشیده، راز، مختفی، مخفی، مخفی، مستتر، مستور، مکتوم، ناآشکار، ناپدید، ناپیدا، نهان ≠ آشکار، بارز، پیدا، ظاهر، مرئی، مشهود، هویدا
یوخلغتنامه دهخدایوخ . (ع اِ) این صورت را لیث آورده و معنی آن نگفته است و گفته است بر این بنا جز یوم نیامده است . (ازمنتهی الارب ). یوم . (ناظم الاطباء). رجوع به یوم شود.
تقویللغتنامه دهخداتقویل . [ ت َ ] (ع مص ) سخن بر کسی بستن (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). برخواندن بر کسی سخنی که او نگفته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب المو