26 فرهنگ

835 مدخل


نگریستن

negaristan

نگاه کردن؛ دیدن؛ نگریدن.

تماشا کردن، دیدن، مشاهده کردن، نظاره کردن، نظر کردن، نظر کردن، نگاه کردن

behold, eye, look, regard, view