نگاره 1graph 2واژههای مصوب فرهنگستانکوچکترین بخش تجزیهناپذیر و مجزا، به شکل یک حرف، در زنجیرۀ نوشتار
نظارهفرهنگ انتشارات معین(نِ رِ) [ ع . نظارة ] 1 - (اِمص .) زیرکی ، فراست . 2 - (مص م .) در فارسی : نگاه کردن ، تماشا کردن .
چشمفرهنگ انتشارات معین(چَ یا چِ) [ په . ] (اِ.) 1 - عضو بینایی در انسان و حیوان ، دیده . 2 - نگاه ، نظر. 3 - (عا.) معمولاً هنگام قبول کاری یا خواهش شخصی بر زبان می آورند.
داشتنفرهنگ انتشارات معین(تَ) [ په . ] (مص م .) 1 - دارا بودن . 2 - نگاه داشتن . 3 - به شمار آوردن ، گرفتن . 4 - پنداشتن . 5 - طول کشیدن . 6 - مشغول بودن . 7 - وادار کردن .
داشتهفرهنگ انتشارات معین(تِ) [ په . ] 1 - (اِمف .) آن چه که در تصرف شخص درآمده . 2 - نگاه داشته ، محفوظ . 3 - (اِ.) دارایی . 4 - (ص .) کهنه ، فرسوده ، ضایع شده .
طرففرهنگ انتشارات معین(طَ رْ) [ ع . ] 1 - (اِ.) چشم ، گوشة چشم . 2 - نگاه از گوشة چشم . 3 - پایان و کنارة چیزی . 4 - در فارسی به معنی کمربند و بند طلا یا نقره که بر کمر بندند هم گفته